با دیگری بودی و به من دروغ گفتی...((آری خود تو...))
ديگري را دوست مي داشت....
بارها گفتم : دوست داري مرا ؟ گفت: آري ! تا آن موقع خاموش بودم
ولي آخر از پاي شکيب افتادم و گفتم:راستش را بگو تو را خواهم بخشيد !
آيا دل به ديگري بسته اي گفت : نه...!!!
فرياد زدم بگو راستش را هر چه هست ! تو را خواهم بخشيد! از گناهت هر چه سنگين باشد خواهم گذشت عاقبت با اميد و آرزوي فراوان پيش آمد و گفت :
مرا ببخش ديگري را دوست دارم ...!
گفتم مدتها تو به من دروغ گفتي اين بار من به تو دروغ گفتم :
(( هرگز تو را نخواهم بخشيد))...
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۰ ساعت 16:9 توسط محمد
|